چرا محسن میر دامادی تاریخ را تحریف می کند!
سالگرد تسخیرسفارت آمریکا فرصتی فراهم ساخت تا بار دیگر آقای محسن میردامادی که دبیرجبهه مشارکت هم هست، و در سخیرسفارت آمریکا هم نقش فعالی داشته است درطی بیانیه ای آنهم از درون زندان اوین هم چنان به دفاع از تسخیرسفارت آمریکا به پردازد و برای توجیه آن به ذکردلایلی به پردازد که همه آنها با تحریف حقایق تاریخی همراه است.صرفنظر از ماهیت عقاید و باورهای وی که هدف این یادداشت کوتاه نیست، آن چه که در این نامه* برآشوبنده است، تحریف تاریخ بقصد توجیه اقدامی است که او و هم سلکانش بیش از از سه دهه قبل صورت داده اند و هنوزهم مردم ایران دارند تاوان آن را پس می دهند. او هنوزهم دارد به تطهیرروحانیتی می پردازد که خود از کودتا خشنود و همراه بود آن بوده است و هنوزهم به تیزکردن شمشیر جناح حاکم که شعارمرگ برآمریکا را ازمنظرمنافع تنگ و مافوق ارتجاعی خود به هویت وجودی خود و سرکوب دیگران تبدیل کرده است مشغول است
میردامادی در نوشته خود نخسیتن دلیل تسخیرسفارت را واکنش به کودتای 28 مرداد و سیاست هائی می داندکه دولت آمریکا پی گرفته است. باین ترتیب او با فرافکنی علت تسخیرسفارت که امرداخلی و مربوط به جنگ قدرت بود را به امربیرونی و منازعه با آمریکا عنوان کرده است. درحالی که قبضه قدرت درایران و تسلیم شدن ارتش درایران را حکومت اسلامی مدیون مذاکره و سازش بهشتی و سایردولتمردان با آمریکا و ژنرال هویزراست. علت تسخیرسفارت هم نبردقدرت و سودای تصرف انحصاری آن توسط خمینی و روحانیت بوده است و درتحقق آن امثال محسن میردامادی هم نقش سیاه لشکر و آتش بیار را داشته و هم چنان هم دارند. اما حقیقت چه بود ؟. همانطورکه دریاداشت دیگری نگاشته بودم:
در زمان اشغال سفارت دوانگیزه اصلی نیروی محرکه آن بودند:
الف- نخست حذف لیبرالهای مذهبی و بطوراخص مهندس بازرگان از ساخت قدرت. تشدید اختلافات بین نهضت آزادی و حامیان روحانیت ازهمان روزهای اول در درون شورای انقلاب و بعد ازآن به تدریج شدت گرفت که در مقطع اشغال سفارت به اوج خود رسید و منجربه حذف آنها شد. در واقع از نظرروحانیت و خمینی که قدرت واقعی را درچنگ خود داشتند تاریخ مصرف لیبرالها سپری شده بود. نیازروحانیت به نهضت آزادی برای فریب دادن و پنهان نگهداشتن ماهیت تاریک اندیش خود چه دردرون کشور و چه برای آرایش ویترین جهانی خود و هموارکردن عروج به قدرت و تثبیت حکومت اسلامی و مبتی برولایت فقیه به پایان رسیده بود. و درهمین رابطه علم کردن» انقلاب دوم و تسخیرسفارت» توسط خمینی و مقلدان چشم و گوش بسته اش پوشش مناسبی بود برای زایمان پردردی که انحصارقدرت سیاسی توسط روحانیت درونمایه اصلی آن بود.
ب- البته درکناراین هدف اصلی، هدف دومی هم وجود داشت که زیباکلام اخیرا بطوریک جانبه و تحریف شده به آن اشاره کرده است: و آن نیزخنثی کردن نفوذ گسترده چپ و مجاهدین خلق درجامعه بود. ناگفته نماند که این نیروها حضوری در قدرت نداشتند اما بخصوص چپ ها دارای نفوذ گسترده ای در بدنه جامعه و کارگران و بویژه در دانشگاه ها و مدارس و مناطق وسیعی از ایران با تبعیض های مذهبی و ملی، بودند. بهمین دلیل هدف دوم سناریوی اشغال سفارت خنثی کردن نفوذ گسترده نیروهای رادیکال را دنبال می کرد که مبارزه با سرمایه داری و قدرت های امپریالیستی از دیرباز یکی از برنامه های آنها بوده است که البته خمینی و روحانیت درهر دومورد با تاکتیک اشغال سفارت به هدف خود رسیدند و بخش های از چپ ها را با شعارهای انحرافی و دروغین خود فریفتند.
هم چنین باید اضافه کرد که برخلاف دروغ های هردو جناح* این رویداد هیچ ربطی به 28 مرداد نداشت. چرا که روحانیت خود از سیاست های کمابیش باز و آزادیخواهانه مصدق وبویژه از منش لائیک وی دل خوشی نداشت. در حقیقت نه فقط ترور یاران مصدق و وفادار به اوهم در لیست افراطیون مذهبی یعنی فدائیان اسلام قرارداشت و در دستورکارآنان بود، بلکه علاوه بر آن بدنه اصلی روحانیت نیز با فاصله گرفتن از مصدق (که نزدیکی آنها هم تاکتیکی بود) و نزدیک شدن به دربار(توسط کاشانی و فلسفی و بقیه) خود زمنیه ساز کودتای 28 مرداد و عملا متحد دربار و آمریکا بودند. و لاجرم اشک ریختنشان را باید اشک تمساح دانست و بس!
*- محس میردامادی: چرا حمله به سفارت آمریکا
http://www.irangreenvoice.com/article/2013/nov/04/38512
Posted on نوامبر 6, 2013, in Uncategorized and tagged چرا تحریف تاریخ؟!. Bookmark the permalink. بیان دیدگاه.
بیان دیدگاه
Comments 0